جدول جو
جدول جو

معنی چام چام - جستجوی لغت در جدول جو

چام چام
دره یاکوهی که خم درخم بود گویند چام چام و چم چم، (فرهنگ اسدی)، دره های کوه، راه های پرپیچ و خم و تاب، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
گفتا مرا چه چاره که آرام هیچ نیست
گفتم که زود خیز و همی گرد چام چام،
منجیک (از فرهنگ اسدی)،
، ظاهراً چمان چمان، آرام آرام، آهسته آهسته و خرامان خرامان معنی میدهد و ممکن است در شعر منجیک که در بالا نقل شد همین معنی منظور شاعر بوده است
لغت نامه دهخدا
چام چام
پر پیچ و خم (دره راه)
تصویری از چام چام
تصویر چام چام
فرهنگ لغت هوشیار
چام چام
پرپیچ و خم
تصویری از چام چام
تصویر چام چام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چاک چاک
تصویر چاک چاک
چاکاچاک، برای مثال ز بس نعره و چاک چاک تبر / ندانست کس پای گفتی ز سر (فردوسی - ۷/۳۴۳)، پر از چاک و شکاف، پاره پاره، بریده بریده، برای مثال همه دشت سر بود بی تن به خاک / به سر بر ز گرز گران چاک چاک (فردوسی - ۵/۱۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
نوعی کفش که رویۀ آن را با نخ می بافند و ته آن را از لته و کهنه درست می کنند، گیوه، سم حیوانات چهارپا، سم، برای مثال تا تو چمچم کنی شکسته بود / بر سرت سنگ همچو «چم چم» خر (سوزنی - رشیدی - چم چم)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تام تام
تصویر تام تام
نوعی ساز، صفحۀ فلزی گرد که آن را آویزان می کنند و با چکش می نوازند
فرهنگ فارسی عمید
(چَ چَ)
دهی از دهستان فارسینج بخش اسدآباد شهرستان همدان که در 35 هزارگزی جنوب باختری قصبۀ اسدآباد و 4 هزارگزی فارسینج واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 366 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات، توتون، لبنیات و عسل. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان قالی بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چِ رَچِ رَ)
نوعی بازی الک دولک. قسمی بازی
لغت نامه دهخدا
آهسته آهسته، آرام آرام:
رفتنت سوی شهر اجل هست روزروز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام،
ناصرخسرو،
، بتدریج، رفته رفته:
ناگه روزیت بجر افکند
گر بروی بر پی او گام گام،
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
حکایت صوت دهل و مانند آن، نام آواز طبل و مانند آن،
- از نو دام دام، یا از سر نو دام دام، از سر گرفتن، از نو آغازیدن، دبه کردن
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مِ)
دیدۀ دام. شبکه های دام. (آنندراج). خانه ها و سوراخهای دام
لغت نامه دهخدا
بانگ گنجشک را گویند، وقتی که جانوری قصد گرفتن او کرده باشد یا کسی دست به آشیان او کند که بچه او را برآورد، (برهان)، آواز گنجشک باشد در زمانی که جانور شکاری قصد او کند یا وقتی که بچۀ او را از خانه او بردارند، (انجمن آرا) (آنندراج) (جهانگیری)، بانگ گنجشک و دیگر مرغان خصوصاً وقتی که جانوری قصد گرفتن او کند و یا کسی جهت گرفتن بچۀ وی دست در آشیان آن نماید، (ناظم الاطباء)، صدای گنجشک و دیگر پرندگان کوچک در موقعترس یا هنگام اضطراب، جیرجیر، جیک جیک:
بی خانمان و بی زن و فرزند دشمنت
گنجشک وار دارد پیوسته چاوچاو،
شمس فخری (از انجمن آرا)،
، صدا، (برهان)، شور و غوغا، (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چاقاچاق، تاق تاق، طراق طراق، صدایی که از خورد شدن و شکستن چیزی برخیزد:
بسر شد گاهیش نرم و گه درشت
زو برآرد چاقچاقی زیر مشت،
مولوی
لغت نامه دهخدا
چاکاچاک، چکاچاک، چکچاک، چکاچک، طراق طراق، جرنگ جرنگ، ترنگ ترنگ، بمعنی چاکاچاک است که صدای طراق طراق زدن شمشیر و خنجر و تبرزین و مانند آن باشد، (برهان) (آنندراج)، صدای برخورد شمشیر و تبرزین و جز آن، (ناظم الاطباء)، صدایی که از بهم خوردن سلاحهای جنگی برخیزد، آواز شکستن یا دریدن و پاره شدن چیزی:
ز بس چاک چاک تبرزین و خود
روانها همی داد تن را درود،
فردوسی،
همی گرز بارید همچون تگرگ
همی چاک چاک آمد از خود وترگ،
فردوسی،
که پیش من آمد پر از خون رخان
همه چاک چاک آمدش ز استخوان،
فردوسی،
ز بس نعره و چاک چاک تبر
ندانست کس پای گفتی ز سر،
فردوسی،
،
شکافته و دریده را نیز گویند، (برهان) (آنندراج)، بسیارچاک، بدرازا بریده یا دریده، بریده بریده، پاره پاره، پاره پوره، ریزریز، ریش ریش، ترکیده، شرحه شرحه:
تن از خوی پر آب و دهان پر ز خاک
زبان گشته از تشنگی چاک چاک،
فردوسی،
همه دشت سر بود بی تن بخاک
همه تن ز گرز گران چاک چاک،
فردوسی،
زنی بود بهرام یل را نه پاک
که بهرام را خواستی چاک چاک،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ)
کنایه از رودۀ خام که چلۀ کمان از آن سازند. (آنندراج). روده ای که از آن زه کمان سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشاء آن از چین است و عبارت از یک صفحۀ فلزی دایره شکل است که بطور عمودی بر پایه ای آویخته شده است و با چکش چوبی بر آن نوازند
لغت نامه دهخدا
تصویری از هام نام
تصویر هام نام
همنام سمی: (اورا هام نام ذاتی)
فرهنگ لغت هوشیار
آهسته آهسته آرام آرام (قدم زدن) : رفتنت سوی شهر اجل هست روز روز چون رفتن غریب سوی خانه گام گام. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تام تام
تصویر تام تام
نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشا آن از چین است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاک چاک
تصویر چاک چاک
پاره پاره
فرهنگ لغت هوشیار
ناله و زاری، سر و صدای پرنده ای کوچک مانند گنجشک هنگامی که پرنده دیگر به او حمله کند یا کسی بلانه او تجاوز نماید تا بچه اش با بگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گام گام
تصویر گام گام
آهسته آهسته، آرام آرام
فرهنگ فارسی معین
پاره پاره، پرچاک، چاکدار، هراش هراش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی بازی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی